سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محمد مهدی جلال مآب - راه ناتمام ...

سر دلبران در حدیث دیگران

یکشنبه 85 آذر 26 ساعت 11:12 عصر

تنها دلیل پیروزی ایران


در آستانه هفته دفاع مقدس، امسال گروه بررسی لایه‌های پنهان دفاع مقدس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس طی ملاقاتی در شهر پاریس مصاحبه‌ای با خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سابق سازمان ملل در خصوص جنگ تحمیلی به عمل آورده است. خلاصه‌ای از این گفت‌و‌گو در زیر آمده است:

خبرنگار: مایلم قبل از هر چیز از اینکه فرصت این مصاحبه را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزاری کنم.

دکوئیار: من هم از این که شما را ملاقات می‌کنم خوشحالم.

خبرنگار: بدون شک نقش شما در فعال‌تر کردن نقش سازمان ملل در دوران تصدی پست دبیرکلی و اقدامات صلح طلبانه شما بویژه نقش تاریخی شما در پایان دادن به جنگ طولانی ایران و عراق هنوز در حافظه ملت ایران باقی است و ما آنرا ارج می‌نهیم. شما در زمان آغاز به کار به عنوان دبیر کل سازمان ملل در سال 1981 موضوعات فراوانی را پیش روی خود داشتید از جمله مناقشات و بحران‌های مختلف در جهان و سایر مسوولیت‌های دیگر. اهمیت مسوولیت‌ شما در مساله جنگ ایران و عراق، در مقایسه با سایر مسوولیت‌های دبیر کل چه اندازه بود؟

دکوئیار: جنگ طولانی بین ایران و عراق که بهتر است آنرا تهاجم عراق به ایران بنامیم، یکی از وقایع تلخ دوران مسوولیت اینجانب بود و هر روز اخبار ناگواری از تلفات و صدمات این جنگ به من می‌رسید و من مسوولیت ویژه‌ای بر شانه خود احساس می‌کردم که برای پایان دادن به این مناقشه تلاش کنم؛ اما می‌دانید که همه چیز در اختیار سازمان ملل و دبیر کل نبود.

خبرنگار: اگر مایل باشید قدری راجع به ریشه‌های این تهاجم صحبت کنیم.

دکوئیار: اکنون پس از گذشت دو دهه واقعیت‌ها آشکارتر شده است. صدام با افکار جاه طلبانه و بلندپروازی‌های مخصوص خود قصد داشت رهبری جهان عرب را از آن خود کند و نیز به عنوان قدرت برتر منطقه مطرح شود و انقلاب اسلامی در ایران و شرایط و بحران‌های پس از آن در ایران بهترین فرصت برای او بود تا به بهانه اختلافات مرزی به ایران تهاجم کند. او تصور می‌کرد بزودی در این جنگ پیروز می‌شود و مقاومت زیادی در برابر او وجود نخواهد داشت در حالی که عملا اینگونه نشد و مردم ایران سرسختانه در برابر این تهاجم مقاومت از خود نشان دادند و این بر خلاف تمام پیش بینی‌های او بود.

خبرنگار: به نظر شما آنچه ایران انجام داد، دفاع مشروع بود؟

دکوئیار: شکی در آن نیست و این بهترین کاری بود که یک ملت می‌توانست در برابر تجاوز به کشورش انجام دهد. هنگامی که دو ارتش نظامی با هم می‌جنگند، مساله کاملا متفاوت است با زمانی که یک ارتش در مقابل خود مقاومت مردمی را دارد. در ایران مقاومت در برابر تهاجم عراق مردمی بود و این تنها دلیلی بود که باعث پیروزی ایران شد. بگذارید بگویم پیروزی، چرا که شما در واقع پیروز شدید و توانستید در مقابل متجاوز مقاومت کنید و او را به عقب برانید.

خبرنگار: سازمان ملل به وظایف خود چگونه عمل کرد؟

دکوئیار: من به عنوان دبیر کل وظیفه اجرای مصوبات شورای امنیت را داشتم و می‌دانید که اختیارات دبیرکل محدود است. در شورای امنیت تمایل زیادی برای پایان یافتن جنگ در سالهای اول آن نبود و حتی در زمانی که از سلاح‌های شیمیایی توسط عراق استفاده شد، شورای امنیت به درخواست‌های من برای انجام اقدامات عملی پاسخی نداد و من با استفاده از اختیارات خود شخصا اقدام به اعزام تیم‌های کارشناسی به منطقه کردم.

خبرنگار: چرا شورای امنیت در مقابل این تجاوز سکوت کرد؟

دکوئیار: واضح است به دلیل سیاسی. اکثر اعضا به ویژه اعضای دایم به نحوی از عراق حمایت می‌کردند.

خبرنگار: با وجود اینکه بعضی اعتقاد دارند این جنگ می‌توانست در سال 1982 یا 83 خاتمه یابد، اما به نظر شما چرا 8 سال به طول انجامید؟

دکوئیار: در سطح جهان اراده قوی برای پایان دادن به این منازعه وجود نداشت و از طرفی حمایت آشکار بسیاری از کشورهای جهان از جمله قدرت‌های بزرگ و کشورهای غربی از علل مهم ادامه یافتن جنگ و ادامه روند تخریب و کشتار بود.

خبرنگار: آیا به نظر شما ایران هم فرصت‌هایی را برای پایان دادن به جنگ از دست داد؟

دکوئیار: من این طور فکر نمی‌کنم. به نظر من ایران مورد تهاجم واقع شده بود و در حال دفاع بود و این متجاوز بود که باید دست از تهاجم بر می‌داشت و به مرزهای بین‌المللی عقب‌نشینی می‌کرد. ایران هم خواستار همین بود؛ اما دخالت‌های خارجی باعث شعله‌ور تر شدن جنگ می‌شد. من با مقامات هر دو کشور هم در نیویورک و هم در منطقه ملاقات کردم. مذاکرات مثبت و سازنده‌ای را با مقامات ایرانی داشتیم. فراموش نمی‌کنم به خصوص با دکتر علی اکبر ولایتی. او انسانی بشردوست بود و به نظر من چون پزشک بود به عمق کشتار جنگ بهتر واقف بود. در عراق هم دیپلمات‌های قوی وجود داشتند مثل طارق عزیز که یک دیپلمات حرفه‌یی و با تجربه بود؛ اما او کاملا مجری دستورات شخصی صدام بود.

خبرنگار: در مورد ملاقات‌تان با صدام بگویید.

دکوئیار: بله او را در بغداد ملاقت کردم و به خوبی به خاطر دارم. او انسانی سرد و مغرور بود. من در طول ملاقات این را کاملا احساس کردم.

خبرنگار: آیا تاکنون تصاویر مربوط به مصدومان شیمیایی ایران را دیده‌اید؟ می‌دانید که بسیاری از آنان هنوز از عوارض ناشی از این سلاح‌ها در رنج هستند؟

دکوئیار: بله اینها تصاویر تکان دهنده‌ای هستند که تعدادی از آنها در همان سالها در سازمان ملل منتشر شد و تعدادی به همراه گزارش‌های گروه‌های کارشناسی سازمان ملل به دست من رسید. من عمیقا از دیدن این تصاویر شوکه و متاثر شدم و می‌دانستم که فاجعه انسانی دردناکی در حال وقوع است و باید از ادامه آن جلوگیری کرد. به همین دلیل شخصا چند گروه از کارشناسان زبده را که از اسپانیا، سوئد، سوئیس و استرالیا بودند (اما نام‌هایشان را به خاطر نمی‌آورم) به منطقه اعزام کردم و آنها این مساله را تایید کردند.

خبرنگار: اما سرنوشت این گزارش‌ها چه شد؟

دکوئیار: من آنها را به همراه اسناد مربوط، به شورای امنیت ارسال می‌کردم؛ اما واکنش قاطعی صورت نگرفت و این نگران کننده بود و به نظر من همین سکوت شورای امنیت بود که صدام را دچار اشتباه در محاسبه کرد و او تصور می‌کرد در جریان حمله به کویت هم با همین سکوت مواجه خواهد شد و می‌تواند به راحتی آن کشور را اشغال کند.

خبرنگار: اما شورای امنیت بر خلاف مساله ایران به سرعت واکنش نشان داد.

دکوئیار: بله واکنش، بسیار سریعتر‌ از تصور بود.

خبرنگار: چرا؟

دکوئیار: به دلیل این که حمله بر خلاف منافع اعضای شورا بود و با مساله ایران متفاوت بود. متاسفانه گاهی مسایل سیاسی همه وظایف این سازمان را تحت الشعاع قرار می‌دهد و این فقط در مساله ایران نبود. مثلا همین اخیرا در مساله حمله اسراییل به لبنان ببینید سازمان ملل و شورای امنیت چقدر دیر واکنش نشان دادند؛ هنگامی که هزاران نفر جان خود را از دست دادند. این واکنش بسیار کند و ضعیف بود.

خبرنگار: تلخ‌ترین و شیرین‌ترین خاطره شما در دوران 10 ساله دبیر کلی سازمان ملل چه بود؟

دکوئیار: تلخ‌ترین آن مطمئنا زمانی بود که گزارش‌ها و تصاویر هولناک کاربرد سلاح‌های شیمیایی در جنگ ایران و عراق را دریافت کردم و شیرین‌ترین آن زمانی بود که دو طرف آتش بس را پذیرفتند و جنگ متوقف شد.

خبرنگار: مذاکرات مربوط به قطعنامه 598 را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

دکوئیار: بر خلاف تصور این مذاکرات روند کند و ناامید کننده‌ای داشت. من در طول سال‌های جنگ با دیپلمات‌های دو طرف آشنایی داشتم و با شیوه مذاکره با آنها آشنا بودم. طارق عزیز دیپلماتی قوی و باهوش بود و مهارت خاصی در مذاکره داشت به ویژه به دلیل تسلطی که به زبان انگلیسی داشت؛ اما واقعا اختیارات محدودی داشت. دکتر ولایتی هم انسانی شریف و دیپلماتی برجسته بود. همکاری هیات ایرانی با من و دستیار ویژه‌ام در طول مذاکرات قابل تقدیر بود. اما هیات عراقی گاه با لجاجت‌های خاص خود مذاکرات را به بن بست می‌کشاندند، اما بالاخره شاهد بودیم که اکثر بندهای قطعنامه محقق شد.

خبرنگار: اما گزارش شما در رابطه با بند ششم قطعنامه یعنی مسوولیت آغاز جنگ خیلی دیرتر از سایر بندها محقق شد؟

دکوئیار: بله همانطور که اشاره کردم در طول جنگ و حتی پس از آن حمایت آشکار قدرت‌های بزرگ و غرب از رژیم صدام، موانعی برای این امر ایجاد کرده بود؛ اما با تجاوز عراق به کویت و مغایرت آن با منافع این کشورها و تغییر شرایط، امکان تحقق این بند هم فراهم شد و من به سرعت اقدام به انتشار آن گزارش کردم. گزارش نیازی به تفسیر ندارد و به اندازه کافی گویاست. هیچ ابهامی در اینکه عراق آغازگر جنگ بود وجود نداشت و من عده‌ای از کارشناسان حقوق بین‌الملل بلژیکی را مامور آن کردم.

خبرنگار: نکته ناگفته‌ای هست به آن اشاره کنید؟

دکوئیار: مایلم از فرصت استفاده کنم و از آقای اولاف پالمه یاد کنم. نخست وزیر فقید سوئد که نقش بسیار ارزشمندی در میانجی‌گری بین ایران و عراق داشت و تلاشهای زیادی در این زمینه انجام داد.

خبرنگار: علت قتل او چه بود؟

دکوئیار: هیچ کس نمی‌داند چرا چنین مرد صلح طلبی که برای بشریت تلاش می‌کرد باید به قتل برسد!

خبرنگار: از اینکه این فرصت را به ما دادید، سپاسگزارم.


نوشته شده توسط : محمد مهدی جلال مآب

نظرات دیگران [ نظر]


روایت سعید قاسمی از احمد متوسلیان

چهارشنبه 85 آذر 8 ساعت 3:23 عصر

روایت سعید قاسمی از احمد متوسلیان

یادواره حاج احمد متوسلیان فرمانده اسبق لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) در دانشگاه امام صادق (ع) برگزار شد.

به گزارش ایسنا، شب گذشته یادواره جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، فرمانده اسبق لشکر 27 محمد رسول‌الله دردانشگاه امام صادق (ع) با حضور پدر و برخی از همرزمان این سردار جاویدالاثر سپاه اسلام برگزار شد.

در این یادواره سردار سعید قاسمی درباره ویژگی‌های حاج احمد متوسلیان گفت: کارهایی که حاج احمد انجام می‌داد در نوع خود نمونه و بی‌نظیر بود و نمی‌دانم این نبوغ رااز کجا آورده بود، وقتی تفسیر قرآن می‌کرد انگار چندین سال در حوزه درس خوانده و وقتی از تاکتیک نظامی حرف می‌زد، انگار که چندین سال در دانشگاه‌های نظامی تدریس کرده بود.

وی با اشاره به عملیات‌های انجام گرفته در دوران دفاع مقدس توسط حاج احمد متوسلیان ابراز داشت: عملیات فتح المبین یعنی فقط و فقط احمد متوسلیان و دوستانش. در عملیات بیت‌المقدس نیز برای فتح خرمشهر باز هم فقط وفقط احمد متوسلیان و نیروهای او توانستند برای اولین بار روی جاده اهواز خرمشهر بایستد تا بقیه نیروها اضافه شدند.

سردار قاسمی با اشاره به چگونگی عزیمت حاج احمد به لبنان توضیح داد: در زمانی که ما در منطقه بصره درگیر بودیم، داستان لبنان پیش آمد که همه کارشناسان عقیده دارند که این چیزی جز بی‌ارزش کردن عملیات بیت‌المقدس نبود.

وی خاطرنشان کرد: ما در قضیه لبنان خودسرانه کاری انجام ندادیم. بعد از شناسانی منطقه توسط حاج احمد وارد عمل شدیم، ولی حاج‌احمد برای سفارتخانه‌ای می‌خواست بجنگد که تا آن زمان هیچ حمایتی از او نکرده بود و حتی حاضر نبود عکسی از رزمندگان اسلام بر سفارت بچساند و به علت کارشکنی‌ها وعدم حمایت‌ها کار پیش نرفت و حاج‌احمد و دوستانش به اسارت رفتند و چون امام (ره) فرمودند که برگردید چون راه قدس از کربلا می‌گذرد، ما نیز برگشتیم از جبهه‌ای دیگر کار را ادامه دادیم. 

http://sharifnews.com/?21491


نوشته شده توسط : محمد مهدی جلال مآب

نظرات دیگران [ نظر]


کشف پیکر سالم یک شهید دوران دفاع مقدس

چهارشنبه 85 آذر 8 ساعت 12:46 صبح

کشف پیکر سالم یک شهید دوران دفاع مقدس

عشایر عراقی پیکر مطهر یک شهید دوران دفاع مقدس را که احتمالاً مربوط به عملیات کربلای 5 است در کنار منطقه نهر جاسم در منطقه عمومی شلمچه عراق کشف کردند.

به گزارش فارس، این پیکر در مرز شلمچه تحویل مقامات ایرانی و سپس گروه تفحص شهدا شد.

براساس این گزارش، این پیکر تقریباً سالم است و این شهید گمنام انگشتان دست راست خود را با سمبل و علامت پیروزی در حالی که انگشتر فیروزه‌ای در آن می‌درخشد، ثبت کرده است.
تاکنون پیکر تعداد زیادی از شهدا در شلمچه سالم به دست گروه‌های تفحص رسیده است.

http://www.baztab.com/news/54181.php


نوشته شده توسط : محمد مهدی جلال مآب

نظرات دیگران [ نظر]


دیدار منتشر نشده‌ای از نصرالله

چهارشنبه 85 آذر 8 ساعت 12:28 صبح


سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
دربزم وصال تو نگویم زکم و بیش
چون آینه خوکرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم

از شوق شکر خنده لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هرچند «امین» بسته دنیا نی ام، اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
شعر از مقام معظم رهبری

ناگفته های سید حسن نصرالله در دیدار جمعی از طلاب حوزه علمیه قم:

از حضرت امام خواستیم که در مسأله لبنان یک کسی نماینده شما باشد که مزاحم وقت حضرت‌عالی نشویم. امام آن زمان فرمودند نماینده تام‌الاختیار من آقای خامنه‌ای هستند. آقا هم خیلی با ما مهربان بودند. از زمان انعقاد نطفه حزب الله، آقا مسئول ما بود. ایشان در مسائل اسرائیل کارشناس‌تر از کارشناسان است. خلاصه کار را ادامه دادیم؛ اما امام فرموده بودند تا اخراج کامل ادامه دهید. تا اینکه امام رحلت کرد. رسیدیم خدمت آقا که الان شما رهبر ما هستید، یک نفر را معرفی کنید تا زیاد مزاحم شما هم نشویم. آقا فرمودند: «نه خیر، مسألة اسرائیل و لبنان مربوط به من است و من خودم مسؤول این مسأله هستم.» آقا خصوصیات تک تک ما را می‌شناسند. این ارتباط عمیق از مهمترین عوامل پیروزی و از بزرگترین برکات برای حزب‌الله بود.

اما چند قضیه از رهنمودهای حضرت آقا:
قضیه اول، یک روز بعد از جنگ دوم خلیج فارس در کنفرانس مادرید، عرب ها و اسرائیلی ها را جمع کردند برای صلح خاورمیانه که آقا هم یک پیام مهم علیه آن داد. همه رفته بودند، رئیس جمهور سوریه، لبنان و ... پشتیبان بین‌المللی هم داشتند، مثل آمریکا و شوروی. صلح به نظر ما و همة صاحب‌نظران قطعی بود. رسیدیم خدمت آقا و گفتیم که ما تنها ماندیم. فرمودند:« درست است که همه دنیا جمع شده‌اند ولی من به شما می‌گویم صلح نخواهد شد و کنفرانس موفق نخواهد بود.» در شرایطی بود که تحلیل‌گران می‌گفتند کار تمام شد. حتی بعضی آقایان در ایران هم این نظر را داشتند. اسحاق رابین و حافظ اسد با واسطه مذاکره می‌کردند و نزدیک به توافق بودند. بعد از حدود یک ماه انتفاضة اول آغاز شد و در کمال ناباوری همگان روند صلح شکست خورد.

قضیة دوم، در مورد عقب‌نشینی اسرائیل بود. همه معتقد بودند که محال است عقب‌نشینی از مرزها آن‌هم بدون قید و شرط. رفتیم خدمت آقا؛ فرمودند: «من تحلیل شما را قبول ندارم.» ولی صریح نفرمودند. بعد از چند روز فرماندهان ما رفتند تهران خدمت آقا. عادتاً این‌ها طول عمر مسؤولیتشان دو سال بود. لذا عده‌ای از این‌ها برای جانشینی فرماندهان شهید آماده شده بودند. ابتدا فقط برای نماز از آقا اجازه گرفته بودیم. بعد درخواست دست‌بوسی کردیم. بعد خودشان فرمودند که کمی صحبت کنیم. فرمودند: «پیروزی شما خیلی نزدیک است، نزدیک‌تر از آنچه شما به ذهنتان برسد، همه شما با چشمان خود خواهید دید.» و بعد از چند روز ما دیدیم اسرائیل فرار کرد.

 

قضیه سوم، مساله سوریه بود. به خاطر سیستم امنیتی بسیار بسته کسی نمی داند داخل سوریه چه می‌گذرد و ما نمی‌دانستیم که بعد از مرگ حافظ اسد چه می‌شود. لذا همیشه نگران بودیم که یک مخالف سر کار بیاید. یک بار که حافظ اسد مریض شد، خدمت آقا رسیدیم و گفتیم برایش دعا کنید، فرمودند دعا می‌کنم. بعد از مدتی خوب شد. گذشت تا این که بار دیگر حافظ مریض شد. دوباره خدمت آقا رسیدیم که دعا کنید، فرمودند: «البته من دعا می کنم ولی ناراحت نباشید. چون کسی که بعد از او می‌آید برای شما خیلی بهتر خواهد بود.» وزارت خارجه و اطلاعات که هیچ CIA هم نمی دانست چه می‌شود. به هر حال حافظ فوت کرد و بشار آمد. و جداً وضع ما بعد از فوت حافظ اسد خیلی بهتر شد. به طوری که اسرائیلی‌ها می گویند، نمی‌دانیم کدام از یک از اینها از دیگری اطاعت می‌کنند؟ صمیمیت ما با سوریه، اکنون به صورتی است که هر زمان بخواهم با بشار دیدار و تبادل نظر می کنم .

وقتی که ما در جنوب لبنان پیروز شدیم. خدمت آقا رسیدیم و من با تأسف و ناامیدی گفتم: « حضرت آقا هجده سال طول کشید تا حزب‌الله جنوب لبنان را آزاد کرد، فلسطین چقدر طول خواهد کشید؟!» آقا فرمودند: « حالا که پرسیدید می‌گویم که اعتقاد دارم آزادی قدس کمتر از آن طول می‌کشد.»


http://www.baztab.com/news/46103.php


نوشته شده توسط : محمد مهدی جلال مآب

نظرات دیگران [ نظر]