در اواسط جنگ ،حضور مقام معظم رهبری در جبهه ها کم رنگ شده بود.عده ای از فرماندهان خدمت ایشان رسیدند و گلایه کردند.فرماندهان اصرار کردند ایشان علت عدم حضور خود را بیان بفرمایند. مقام معظم رهبری فرمودند:من چاره ای جز این کار ندارم!حضرت امام(ره) رفتن بنده به استان های خوزستان ،ایلام،کرمانشاه،کردستان و آذربایجان غربی را ممنوع و حرام کرده اند.حالا که شماها اصرار دارید که من به جبهه بیایم ،به زودی خدمت امام می روم و التماس می کنم که به من اجازه ی حضور در جبهه را بدهند.مدتی نگذشت که باز حضور آیة الله خامنه ای در جبهه ها چشمگیر شد.
حجة الاسلام والمسلمین ذوالنور
در زمان جنگ همراه مقام معظم رهبری به طرف لشکر 25 کربلا می رفتیم.در بین راه ،راننده رادیوی ماشین را روشن کرد.رادیو در حال پخش آیاتی از کلام الله مجید بود.چند آیه که تلاوت شد، آیة الله خامنه ای شروع کردند به زمزمه نمودن.آیه های قرآن مجید را همراه با رادیو می خواندند و گریه می کردند.ایشان با گوشه ی چفیه ای که دور گردن داشتند،اشک چشم خود را پاک می کردند.من در آن روز درس بزرگی از معظم له گرفتم و با دیدن آن صحنه خیلی دلگرم شدم.
چه افتخاری بالاتر از اینکه چنین بزرگانی هدایت کننده و فرمانده ی ما هستند!
سردار سرتیپ پاسدارمرتضی قربانی
منبع: کتاب «پرتوی از خورشید» از آقای «علی شیرازی»
نوشته شده توسط : جواد سپاهی